خزان
بازاین امیدمن به خـزان می کشاندم
بازاین هوای سربه خطامی کشـاندم
شایدکه اشتباه و غلط باشـد این نظر
باز این فراق تـو به فنـا می کشـاندم
شوق وصـال دارم و روی تـو بــی وفا
امید وصل تـو بـه کجـا می کشـانـدم
دوری توسـت مشــوق سهیــل مــن
تشویق دوریت به زمین می کشاندم
هر جـا نظر کنـم تو بیائی نه غیـر تـو
بنگر نظاره ات به نظر می کشـانـدم
نـذرم به عشق توسـت نذرم ادا نـما
عشق تونذرمن به دعا می کشـاندم
جانم ستان که از فرقت بر لبم رسید
این جان ستانیت به قضامی کشاندم
گفتم که خواهمت تونخواهی خیال نیست
سیر خیال تو به هـوس می کشـاندم
امیـدم از وصـال تو و وصــل تـو گــناه
این بی گناهیم به گنه می کشاندم